مبانی فرهنگ ایران و تاثیر آن بر معماری

فرهنگها مظاهر گوناگونی دارند. به رغم تفاوتهای ظاهری، مظاهر هرفرهنگ دارای شباهتهایی انکارناپذیرند. به طور مثال شباهت ادبیات و معماری و طرز لباس پوشیدن و آداب و رسوم ژاپنیان قرن هفدهم آشکار است. این شباهتها ناشی از ارتزاق هر یک از مظاهر فرهنگی از اصول و مبانی مشترک در فرهنگ است . در فرهنگ ایران در ادبیات فارسی کلمات گنجایش معانی بلند و عمیق را ندارد و به همین منظور شعرا و نویسندگان از استعاره، ایهام، کنایه و سایر صنایع ادبی برای رساندن مفهوم کلام و مقصود خود استفاده میکردند. پس الفاظ یک شعر دارای ماهیتی مادی هستند که برای بیان مفاهیم غیر مادی وضع شدهاند.
پس در سایر مظاهر این فرهنگ نیز معانی عمیقی نهفته است و معماری در این فرهنگ حاوی معانی باطنی است. به خصوص اینکه در ایران خرده فرهنگهای بسیاری وجود دارد و مردم از مواریث تاریخی متکثر و متنوعی برخوردارند. اما این تنوع و تفاوتهای آن دارای محتوای درونی مشترکی است که همه آنها را تحت یک مجموعه کلی ساماندهی میکند.
در پشت هر فرم یک مفهوم و محتوای درونی نهفته است. از این دیدگاه انسان به مثابه ذی حیاتی دیده میشود که برای بیان محتواهای درونی خویش به اشکال و کالبدهایی بیرونی روی می آورد و از آنها برای به تصویر کشیدن آنچه که در باطن دارد، مدد می جوید. این مفاهیم دچار تحولهای زودگذر نمیگردند اما هر تمدن انسانی در هر زمان و مکان جهت اصلاح و تکامل دیدگاهایش، خط مشی تازهای همسو با اهداف و چشم اندازهای بنیادین جامعه از خویش ارائه میدهد.

 

 

به طور مثال دکتر پیرنیا شیوههای معماری ایرانی را به دو دوره قبل از اسلام و چهار دوره بعد از اسلام تقسیم میکند و علیرغم تفاوتهایی که در فرم و محتوای هر یک از شیوهها با دیگری مشاهده میشود، همگی آنها را تحت پنج عامل مشترک (خودبسندگی، مردم داری، پرهیز از بیهودگی، درونگرایی و نیارش) قلمداد میکند. به عنوان مثال اگر بناها و فرمهای عظیم الجثه معماری پارگی را با حجمهای ساده معماری خراسانی مقایسه کنیم شباهتی بین آنها دیده نمیشود، اما هر دو در پی بیان جایگاه برتر انسان بر زمین بودهاند. اما هر کدام روایت خاص خود را داشتند. هر دو در پی آن بودند که بگویند انسان مقامی فراتر از موجودات و پدیدههای اطراف خویش دارد. در معماری پارتی این تفکر باعظمت گرایی بیرونی و در معماری خراسانی با عظمت گرایی درونی بیان شده است. حجم های سنگین با تناسبات غول آسا نظیر ایوان مدائن تبلور عینی و کالبدی از تسلط و سیطره انسان به اطرافش به شمار میآمده و همین ایده در قرون اولیه اسلامی با کاستن از جرم و ماده و افزودن به غنا و فضای یک معماری بیان گردیده است. خلق فضاهای سبک ، کم جرم، متنوع، غنی و سرشار از جلوههای فضایی از ویژگیهای بارز معماری دوران اسلامی ایران به شمار می آید.

میتوان از این مطالب چنین نتیجه گرفت که علاوه بر جلوههای خارجی، مفاهیم و مضامینی مستتر در پس این کالبدها وجود دارد. اما دو عامل در انکار این حقیقت آشکار موثر بوده است: نخست نهضت مدرنیسم که اصولاً هر چیز فاقد فایده ظاهری برای شان مادی و دنیوی زندگی را زاید میشمرد و به اصطلاح «تزئینی» آن را رد می کرد، و کسانی که برای علمی جلوه دادن دین به تفسیر متکلفانه متون دینی پرداختند و آنها را با یافتههای علوم تجربی تفسیر کردند و سعی کردند به همه عناصر، کاربردی مادی بدهند و آن را از شائبه تزئین دور کنند.
عامل دوم فقدان درک صحیح از نسبت و رابطه صورت و معنا یا ظاهر و باطن در معماری است. بسیاری ظاهر و باطن را دو ساخت منفک انگاشتهاند.
آنان که معماری را برآوردنده احتیاجات مادی بشر فرض میکنند، معنا داشتن عناصر معماری را به منزله انکار فواید مادی آن میدانند و بالعکس. به طور مثال آنان که مناره را برای راه حل سازهای رانش طاق میدانند، نماد معنوی بودن آن را انکار میکنند. و به نظر آنان این دو فرض جمع نشدنی است که یک مناره هم مقصود سازهای را بر آورده سازد و هم متضمن معنا باشد . آیا فرهنگی که این معماری را پدید آورده نیز چنین رابطه ای را میان ظاهر وباطن معماری قائل است؟ برای فهم این مطلب به سراغ جهان شناسی این فرهنگ از دیدگاه قرآن کریم میرویم.
خداوند در آیه ۸۲ از سوره یس میفرماید: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» . (همانا امر او همین است که چون چیزی را اراده کرد بدان میگوید بشو، پس میشود)، گفتن خداوند عین فعل و ایجاد است. پس حقیقت وجود اشیاء منتسب به این «امر » است که به حق تعالی دارند . هر خلق در حقیقت امر الهی است. پس هر مخلوقی چیزی جز این نیست که از جوار مقدس الهی به مراتب پائین نزول میکند، پس پائین ترین مرتبه آن مرتبه مادی است. در آیه ۸۳ سوره یس می فرماید: «فسبحان الذی بیده ملکوت کلی شیء» (پس منزه است آنکه ملکوت همه چیز به دست اوست). و از مقایسه این دو آیه بر میاید که مراد از ملکوت هر چیز جنبه انتساب آن به خداوند است. و لذا در آیه ۷۵ سوره انعام میفرماید: «ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمودیم»، منظور این است که چشم دل ابراهیم را به باطن حجابها را بر می دارند و دیدگان تیز میشود. (این مراتب که ذکر شد در وجود انسان هم هست) . هرانسان دارای سه مرحله است: اول بدن که عالم طبع و ماده است و همه ما آنرا می بینیم و حس میکنیم، دوم قوای فکر و تخیل است که از ان به عالم مثال و صورت تعبیر می شود. و این عالم مجرد بوده وعالم ملکوت پائین انسان است . سوم روح و نفس است که از آن به عالم نفس تعبیر میگردد، تجردش بیشتر است و عالم ملکوت بالای انسان است. این سه مرحله از یکدیگر جدا نبوده، بلکه داخل یکدیگرند. مانند یک دانه بادام که جسم آن حکم بدن، روغن که خارج از جسم نیست و در تمام اجزای آن است حکم جان و عالم مثال و صورت انسان است و عصاره آن که در تمام ذرات روغن منتشر است و حکم روح را دارد و عالم نفس. در مورد قرآن، در حدیث نبوی آمده است که ظاهر و باطنی دارد و در روایت دیگر آمده که هر بطن آن تا هفت (یا هفتاد) بطن دارد و چنان که می دانیم تفسیر و تاویل قرآن کریم از نظر عموم مفسران به شرطی صحیح است که با ظاهر قرآن و معنای ظاهری آن منافات نداشته باشد. بنابراین مفسران ابتدا به معنی ظاهری آیات پرداخته و ترجمه میکنند، سپس آن را تفسیر کرده و در مرتبهای دیگر آن را تاویل میکنند. بدین ترتیب میتوان از ظاهر و باطن آیه معانی و تفاسیری بدست داد که در عین اختلاف ، در آن واحد صحیح، بلکه موید هم باشند.
پس از منظر این فرهنگ هر چیز ظاهر و باطنی دارد که گرچه متفاوتند اما منفک نیستند. ظاهر بدون باطن وجود ندارد و باطن بدون ظاهر ، ظهور ندارد. در نتیجه هر باطن نسبت به مرتبه ما فوق خود ظاهر و نسبت به مرتبه مادون خود باطن است.

مومن وقتی به عالم می نگرد پیوسته از ظاهر آن به باطن سیر میکند و این سیر عبادت است. و بالطبع چنین منشی در کار هنری او هم دیده میشود. این سیر از ظاهر به باطن هم در عمل و هم در اثر هنری او متجلی میشود. هنرمند در حین کار با ماده و تغییر شکل مادی آن سعی میکند، آن را به صورت باطنی اش نزدیک کند. به همین علت این کیفیت در مخاطب او هم اثر می گذارد. چنین سیری در معماری به علت اینکه وجود مادی منحصر به مادهای که اثر هنری با آن پدید می آید نیست دشوارتر است. از بنا انتظار میرود در درجه اول عملکرد مناسبی داشته باشد. این کارکردد با مواد و مصالح محدوده و معینی با توجه به محدودیتهای فنی و اقتضائات محیطی برآورده میشود. پس این سیر با تعدد قیود مادی مشکل تر می شود. ولی نتیجه آن رضایت بخش و شیرین تر از سایر هنرهاست